ای پر از آرزوهای فیلم های خندان
بگو و ندان
بگو
از روزمره های جذاب برای وقت غذا
از قرص های لاغری، نه از شبهاتت
نه از سوالات مربوط به قدر و قضا
بگو و ندان
ندان که با دانستن راهی جز راه صادق نداری
همه جا پر از گوسفندان در حال چرا
تو هم که پر از هیچ راهی و فقط فراری
تو را به هرچه مشکوکی قسم ندان
ندان و بگو
تو هم از معشوق های سابق خائنت بگو
از عشق با سکس و خیانت بگو
از عمل بینی و گونی و فلان و فلانجا بگو
از تبلیغ های بیخود
از اینجا و آنجا بگو
ولی هر چه میگویی هیچ وقت ندان
ندان و باور کن که معادله
همواره که در هر آرایش است
بی نظمی و پوچی و خستگی اش
همچنان رو به افزایش است...
پ.ن. شعر از مجتبی ماهر